کتاب عشق ابدی اثر مریم اسدی علیایی

انتشار 13 بهمن 1401
مطالعه 5 دقیقه

کتاب عشق ابدی یکی دیگر از رمان‌های عاشقانه‌ی مریم اسدی علیایی، با دغدغه‌های نوجوانانه است که روایتی پیرامون عشق و ازدواج را در بستر جامعه‌ای که درگیر فقر و محرومیت‌های ناشی از آن است، به‌تصویر می‌کشد. در ادامه طوطیا به معرفی کتاب فوق پرداخته است. همراه ما باشید.

کتاب عشق ابدی اثر مریم اسدی علیایی

درباره کتاب عشق ابدی

این روزها داستان‌های عاشقانه که دغدغه‌های روزمره را با زبانی عامیانه و ساده بیان می‌کنند، میان نوجوانان، خصوصاً دختران طرفداران زیادی دارد. در اینگونه آثار معمولاً درونمایه‌ی اصلی قصه عشقی‌ست که دچار حرمان شده و شخصیت زن داستان برای احیای مجدد آن یا رفع موانعی که می‌تواند شامل فقر، تفاوت طبقاتی، خیانت، ممنوعه بودن عشق و... باشد، تلاش می‌کند. در رمان عشق ابدی، نوشته‌ی مریم اسدی علیایی نیز شاهد داستان زندگی دختری به نام ارغوان هستیم که با فقر بزرگ شده و به همین‌سبب اغلب موقعیت‌های ازدواج خود را از دست داده است. تا آنکه بالاخره بعد از ادامه‌ی تحصیلاتش دچار احساسی متفاوت و عشقی ناب و دلخواه می‌شود و این تنها آغاز ماجرای عاشقانه‌ی اوست. در داستان‌های عاشقانه‌ی عامیانه، معمولاً تیپ‌های شخصیتی به‌جای شخصیت‌های دارای فردیت ایفای نقش می‌کنند. در اینگونه روایت‌ها تحکم باورها و سنت‌های اجتماعی بر شخصیت‌های داستان، خصوصاً زنان آشکار است که در این رمان نیز تا حدی شاهد آن هستیم. از دیگر ویژگی‌های این داستان می‌توان به داشتن زبان عاطفی و نزدیکی به محاوره اشاره کرد. تاکنون از این نویسنده رمان‌های دیگری همچون «در قلبت جایی برای من هست؟»، «باورم کن»، «نمی‌خواهم دختر بمانم» و «مراقبم باش» منتشر شده است. این داستان به‌تازگی از سوی انتشارات ندای الهی منتشر شده است.


خلاصه کتاب عشق ابدی

شقایق راوی و شخص اول داستان در خانواده‌ای زندگی می‌کند که برای هر کدام حوادثی پیش می‌آید و اعضای این خانواده را از هم دور می‌کند. ناصر، عموی شقایق به همراه دخترش نگین بعد از حادثه غرق شدن همسر و پسر هشت ساله‌اش، شهاب در دریا، به خانه شقایق می‌آیند و با آنها زندگی می‌کنند. در این حادثه تنها جنازه زن عموی شقایق یافت می‌شود. شقایق و نگین تقریباً هم سن و هم بازی هستند. شقایق دوم دبیرستان و نگین چهارم دبیرستان است در تعطیلات عید همگی به اتفاق به بندرعباس، منزل دایی شقایق می‌روند و در آنجا امیر دلباخته شقایق می‌شود. هر روز که می‌گذشت این علاقه بیشتر و بیشتر می‌شد. بعد از یکی دو سال نگین و امیر به دانشگاه تهران راه می‌یابند. نگین در رشته دندانپزشکی و امیر در رشته پزشکی مشغول به تحصیل می‌شود. با گذشت دو سال شقایق هم بعد از شرکت در کنکور در رشته‌ای پذیرفته می‌شود که به آن هیچ علاقه‌ای ندارد. او به راهنمایی روزبه ـ پسر دوست پدرش ـ برای تحصیل راهی کشور اوکراین می‌گردد. هنگام رفتن شقایق، امیر علاقه خود را توسط یک نامه به او ابراز می‌دارد. در این میان افشین ـ برادر امیر ـ به نگین علاقه‌مند می‌شود. بعد از طی سفری که شقایق به ایران داشته است، افشین و دختر عمویش در تکاپوی برگزاری مراسم عقد می‌افتند. خانواده افشین به همراه امیر برای مراسم به تهران آمدند. تا چشم امیر به شقایق افتاد از در خانه خارج شد و با عجله در خیابان به راه افتاد که با یک ماشین تصادف کرد و این تصادف منجر به مرگ او شد (بنابراین مراسم عقد برگزار نگردید.) و این ضربه روحی شدیدی به شقایق زد. شقایق دوباره به اوکراین بازگشت. شقایق در اوکراین با پسری به نام یوسف آشنا شده بود. او ساکن تاجیکستان بود. یوسف همیشه به شقایق می‌گفت که چهر‌ه‌ات برایم آشناست، گویا قبلاً تو را دیده‌ام. او سخت عاشق و شیفته شقایق شده بود و... سرانجام مشخص می‌شود که این یوسف کسی جز گمشده عموی شقایق نیست. از بد روزگار یوسف به تومور مغزی مبتلا می‌شود و برای بهبود روحی همراه شقایق و پدرخوانده‌اش به ایران می‌آید و در بیمارستان بستری می‌گردد. بعد از اعتراف خانواده شقایق، او متوجه می‌شود که یوسف برادر تنی و دوقلویش است که در کودکی توسط مادرشان بر سر راه گذاشته شده بودند و این خانواده سرپرستی آنها را بر عهده داشتند. در آخر یوسف از بیماری اش جان سالم به در نمی‌برد و دار فانی را وداع می‌گوید و شقایق را با یک دنیا غم و اندوه تنها می گذارد.


قسمتی از کتاب عشق ابدی

سعی می‌کردم نسبت به قبل بی‌تفاوت‌تر باشم، هر روز که می‌گذشت، اصرار امیر بیشتر می‌شد و من سردتر می‌شدم. البته به ظاهر وگرنه توی دلم غوغا به‌پا بود. یک سال به همون صورت گذشت. دو تا خواستگار با شرایط خوب داشتم پدرم گفت: دیگه هیچ بهونه‌ای رو ازت قبول نمی‌کنم. تقصیر منه که اختیارت رو دادم دست خودت وگرنه تو سی‌سالگی باید سه تا بچه داشتی.

  • من نمی‌خوام ازدواج کنم بابا

  • مگه ازت نظر خواستم که می‌خوای یا نمی‌خوای. باید یکی از این دو تا رو انتخاب کنی.

اعتراض کردم اهمیت نداد، قهر کردم اهمیت نداد، لج کردم، اهمیت نداد. حتی اصرارش بیشتر هم شد و پای احمد رو هم وسط کشید، گفتن یا بگو کدومش یا خودمون یکی رو انتخاب می‌کنیم. روزای سختی بود. من دیگه توی اون خونه زیادی بودم، تحملم رو نداشتن نه اینکه اذیتشون کنم اما همین مجرد موندنم خودش براشون عذاب بود. احمد از همه بیشتر شاکی بود می‌گفت: نباید می‌ذاشتیم بره دانشگاه، آستین سر خود شده، خودش می‌بره و خودش می‌دوزه. اگر به دختر رو بدی همینقدر پررو می‌شه. دلم شکست، سال‌ها بود خرج خونه روی دوش من بود، پدرم یه بازنشستگی جزئی می‌گرفت که حتی به اول برج هم نمی‌کشید، مثل یه مرد داشتم زحمت می‌کشیدم، تمام هم و غمم این بود که همه مدل میوه توی خونه باشه، غذاها مقوی باشن، پدر و مادرم تامین باشن، حتی یکبار نشد که برم تفریح و خوش گذرونی اصلا دختر بودنم رو تا قبل از ورود امیر به زندگیم فراموش کرده بودم، اون همه زیبایی به چشمم نمی‌اومد، حتی وقتی امیر وارد زندگیم شد با اون همه عشق و علاقه خط قرمزام رو رعایت کردم و حالا محکومم کرده بودن به پر رویی. با تمام توانم مقاومت کردم، از احمد سیلی خوردم از پدرم سرکوفت شنیدم داشتن بهم سخت می‌گرفتن که راضی به ازدواج بشم اما مقاومت کردم.


پوستر کتاب عشق ابدی

شناسنامه کتاب عشق ابدی

نویسنده: مریم اسدی علیایی

زبان: فارسی

ناشر چاپی: نشر ندای الهی

تعداد صفحات: 196

موضوع کتاب: کتاب داستان و رمان ایرانی

نسخه صوتی: ندارد

نسخه الکترونیکی: دارد

بنابراین این رمان به مخاطبانی که به دنبال روایتی عاشقانه، با زبانی ساده و به دور از پیچیدگی‌های داستان‌های مدرن هستند، پیشنهاد می‌شود. امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید و برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگسرای طوطیا مراجعه نمایید. همچنین شما نیز بهترین کتابی که تا حال مطالعه کرده اید، برای ما معرفی نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

لطفا امتیاز خود را ثبت کنید
1 5
  ارسال به دوستان:

نظرات و دیدگاه های کاربران
سوال یا دیدگاه شما
اختیاری
اختیاری (نمایش داده نخواهد شد)
ضروری