طوطیا: مادر بودن ترکیبی از تاریکیها و روشناییهای درونی یک زن است که اغلب بخش تاریک آن، پنهان یا انکار میشود. کاترین می در کتاب مادر بودن به عمیقترین نقاط مادری و تجربیات تلخ و شیرین آن میپردازد. او درباره مادرانی که با رویکردی خاص و متفاوت دربارهی «مادر بودن» مینویسند. در ادامه به معرفی کتاب فوق میپردازیم.
مادر شدن، زندگی را تغییر میدهد، شادیآور است اما گیجکننده نیز هست، وظیفهای دشوار در عین حال سترگ. در یک کلام مادری بهترین و بدترین شغل دنیاست. از مادریکردن بهتنهایی تا فرزندخواندگی، از نامادری بچههای همسر بودن تا تحمل سقط جنین، روشهای مختلفی برای مادر شدن وجود دارد. در این کتاب زنان برجستهای گرد آمدهاند تا از شکلهای زیبا، دلخراش و باشکوه مادری صحبت کنند. این زنان با کنار زدن کلیشهها و خط بطلان کشیدن روی شایعات، برداشتها را از مادر بودن به چالش میکشند و دوست دارند شنیده شوند. این کتاب پر از تصویرهایی است که در ذهن میماند و داستانهایی که قلبتان را میشکند و یا شما میخنداند. این کتاب در مورد عشق است. عشق در صحیحترین شکلش، پیچیده، آزرده خاطر، مصالحهکرده و مناقشهگر. یک لحظه داغ داغ و لحظهای دیگر به سردی یخ. واقعیترین شکل عشق و همان چیزی که در مادری وجود دارد: خشم، عصبانیت، ستایش. همه در یک زمان و در مورد جاهای عجیبی است که عشق مادران را میبرد، احساسات عجیب و غریبی که بیدار میکند و مسیرهای پرپیچ و خمی که مادران طی میکنند. چون مادری کردن همزمان همه چیز است، شادی و درد، خشم و لطافت، نور و سایه. کوتاه سخن، عشق واقعی.
اگر در خیابان کودکی را در حال جیغ کشیدن ببینید که مادر خستهاش را به ستوه آورده و او را وادار به فریاد کشیدن میکند، قطعاً اولین واکنش شما، شماتت مادر است. شاید او را مادر نالایقی بنامید و با چشمغرهی غلیظی از کنار او عبور کنید. ممکن است در دلتان ناسزایی را هم بار مادر کنید و به دلسوزی برای کودکش روی آورید. اما آیا همهی این فکرها و واکنشها صحیح است؟ آیا «مادر بودن» چیزی فراتر از انسان بودن است و دنیای متفاوتی از زنانگی را دربرمیگیرد؟
تقریباً همهی آدمها از مادران و بهویژه زنانی که بهتازگی مادر شدهاند، انتظار دارند که در بهترین حالت خودشان باشند. مادر زیبا، مادر باسلیقه، مادر باحوصله و صبور، مادر آرام، مادر مسئولیتپذیر و... تنها بخش کوچکی از صدها انتظاری است که دیگران از مادران دارند.
بسیاری از آدمها مادر بودن را فقط با نقاط روشن آن، بدون هیچگونه خستگی، ناتوانی و بیحوصلگی توصیف میکنند و در تلاشاند تا این نقش را عاری از هرگونه تاریکی بهتصویر بکشند. در حالی که مادری کردن در کنار این وجه زیبای سراسر روشن و عشق و محبت، وجوه تاریکی هم دارد که هر کس به شکل خاصی آن را تجربه میکند. کاترین می (katherine may) در کتاب متفاوت خود، مادر بودن، از مادرانی با شرایط گوناگون خواسته است که دربارهی تجربهی شخصی خود از فرزندآوری بنویسند. تجربیاتی که از هر نوع قیدوبند و ادعای بینقصی خالی است و مادری را با همه نقاط سفید و سیاهش روایت میکند.
هر یک از نویسندگان جستارهای کتاب مادر بودن (The Best, Most Awful Job) به یکی از وجوه مادرانگی پرداختهاند و به جای پنهان کردن تجربیات تلخ، گاهاً دردناک و از نگاه دیگران، تأسفآور و شماتتبار، آن را با شما به اشتراک گذاشتهاند. در این کتاب تجربههای متنوعی از هویت مادری، ترس از ناکافی بودن، خستگیهای جسمی و روحی، بارداریهای ناخواسته و سرپرستی تنها و بار مسئولیت سنگینش را میخوانید.
کتاب پیشرو، روایتگر عشق است. عشقی خالص که در بهترین و درستترین حالت خودش نمایان میشود. عشقی متشکل از پیچیدگی، خستگی و آزردگی روح، خشم و ترس، محبت و دوست داشتن، عصبانیت و ستایش! احساساتی که همگی در یک زمان وجود دارند و معنای کامل مادر بودن را میسازند.
کاترین می
یک آپریل 1948
زاده فرانسه
کاترین می یکی از نویسندگان انگلیسی است که توانست به نویسندهی پرفروش نیویورکتایمز، ساندیتایمز و اشپیگل تبدیل شود. او علاوهبر نویسندگی در زمینهی تولید پادکست نیز دستی بر آتش دارد و پادکستهای او در رتبهی برتر جهانی در نزد مخاطبان قرار دارند. مجموعه مقالات می دربارهی مادری در بسیاری از نشریات معتبر مانند نیویورکتایمز، آبزرور و ایون منتشر شده است.
زهرا ساعدی
1371
زاده ایران
زهرا ساعدی خامنه مترجم ایرانی متولد سال 1371 می باشد.
بیستوپنج سال بعد از تولدم، من هم فهمیدم اینکه باز شوی و بچهای را از درونت بیرون بکشند چه احساسی دارد؛ دختر اولم با عمل اورژانسی سزارین بعد از یک درد طولانی و بیهودهی زایمان به دنیا آمد. زخمِ خودمْ برش فاناشتاین مدرن بود، یک برش افقی در امتداد بخش پایینی شکم، لبخندی هولناک که در گذر زمان به درزی نازک و نقرهای بدل شده است. درد سوزان و جدید بود، تپشی سوزناک در اعماق وجودم. اتاق بعد از تولد باید بهشتی از آرامش و عشق باشد، اما برای من مثل لرزشها و هذیانهای یک معتاد بود. پمپ مورفین را دور گردنم انداختم و دکمهاش را در کف دست عرق کردهام نگه داشتم، شبها دکمه را با خشم میفشردم تا پالسهای افیون را بهصورت منظم اما با فاصلههای ناکافی در جریان خونم آزاد کنم. در نهایت، زمانْ نقش معروفش را بهعنوان شفادهندهی بزرگ بازی کرد؛ اکنون، بعد از سالها مامایی، میفهمم چقدر خوششانس بودهام که چنین نقاهت بیدردسری داشتهام. زخمهای سزارینی را دیدهام که مایع سروز از آنها بیرون میپاشد؛ زنانی را دیدهام که زخمهایشان قبل از اینکه فرصت دیدنشان دست بدهد بو میگیرند؛ و شکمهایی را که سالها بعد از خوب شدنِ زخم اصلی، دچار چسبندگی شده و چین خوردهاند. من تکهتکه شدم و بخیه خوردم، اما یکی از خوششانسها بودم. فرزندم و من در امتحان سختمان تقریباً آسیبی ندیدیم؛ زندگی کردیم و حتی معجزهوارتر عاشق یکدیگر شدیم. در مقایسه، ورود دختر دومم سریعتر و تقریباً بیضرر بود. اینجا، با زایمان طبیعی در خانه خطر کردم و وارد قلمرویی شدم که برای مادرم ناشناخته ماند. راهی وجود نداشت که بتواند به من بگوید چطور خواهد بود، چه احساسی در پی دارد و چگونه روح و جسمم را تغییر میدهد؛ آن موقع هنوز ماما نشده بودم و فقط میتوانستم حدس بزنم آناتومیام نسبت به این چالش جدید چه واکنشی نشان میدهد.
نویسنده: کاترین می
ترجمه: زهرا ساعدی
انتشارا: کتاب خوانا
تعداد صفحات: 134
نسخه صوتی: دارد
نسخه الکترونیکی: دارد